English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2995 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
septuagint U ترجمه یونانی توریه بدست 07تن درزمان بطلیموس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ptolemy U بطلیموس
grecism U طرز یونانی فرهنگ یونانی
hellenism U یونانی مابی اداب یونانی
mosic law U توریه
kabbala U تفسیررمزی توریه
hexateuch U نخستین توریه
pentateuchal U وابسته به اسفار پنجگانه توریه
heptateuch U هفت کتاب نخستین توریه
lexical analysis U مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند
leviticus U سفر لاویان نام کتاب سوم توریه
karaite U عضو تیرهای ازیهودکه تنهانص توریه راقبول دارند....یعنی خوانندگان
in the p U درزمان گذشته
on a dime <idiom> U درزمان خیلی کوتاه
when the chips are down <idiom> U درزمان مهم وخطرناک
hellenize U یونانی کردن یونانی ماب کردن
decaying U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decay U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decayed U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decays U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
mosaic d. U وضع احکام دینی درزمان موسی
essoin U بهانه برای عدم حضوردردادگاه درزمان مقرر
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
prestation U خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
drawings U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
jacobus U سکه زرکه درزمان جیمزیکم زدندوبهای ان از 02تا42شیلینگ بود
roundheal U عضو پارلمان انگلیس درزمان شارل یکم که سرش را ازته میزد
dispatch route U جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
prize of war U کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
FatBits U انتخاب Mac Paint که به کاربر امکان ویرایش تصویر به صورت یک پیکسل درزمان میدهد
interpreted U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpret U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interprets U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpreting U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
pythagorean U یونانی
grecian U یونانی
Greeks U یونانی
Greek U یونانی
hellenism U اصطلاح یونانی
key pattern U زنجیره یونانی
Greek architecture U معماری یونانی
larchagaric U اگاریکون یونانی
aphrodite U ونوس یونانی
hellenization U یونانی شدن
key pattern U زبانه یونانی
labyrinthine fret U نقش یونانی
graecism U فرهنگ یونانی
grecism U اصطلاح یونانی
greek gift U هدیه یونانی
pyrrhonism U فلسفه یونانی
greek text U متن یونانی
grecize U یونانی وارکردن
graecism U اصطلاح یونانی
poison hemlock U شوکران یونانی
phihellenic U یونانی دوست
hellene U یونانی خالص
future perfect U شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
phi U حرف ف درالفبا یونانی
greed orthodox U کلیسای ارتدکس یونانی
acephalo U پیشوندیست یونانی بمعنی
grecize U یونانی ماب کردن
he is of greek origin U اصلش یونانی است
lambdoidal U حرف لام در یونانی
mu U نام حرف یونانی
solon U سولن مقنن یونانی
crepidoma U سکو [در ساختمان یونانی]
he is of greek origin U اصلا یونانی است
he has small greek U کمی یونانی میداند
planform U قهرمان یونانی جنگ تروا
lambda U یازدهمین حرف الفبای یونانی
tenuis U علامت مکث و وقفه در یونانی
theseus U قهرمان یونانی فاتح امازون ها
sapphic U وابسته بشاعره یونانی "سافو"
ajax U قهرمان یونانی جنگ تروا
alphas U حرف اول الفبای یونانی
alpha U حرف اول الفبای یونانی
omega U اخرین حرف الفبای یونانی
zeus U زاوش رئیس خدایان یونانی
nu U سیزدهمین حرف الفبای یونانی
mu U حرف دوازدهم الفبای یونانی
deltas U حرف چهارم زبان یونانی
hippodrome U [میدان اسب دوانی یونانی]
choragic U [مطعلق به رهبران کر دسته یونانی]
gammas U حرف سوم الفبای یونانی
erato U غزل و شعر عشقی یونانی
greco U پیشوند بمعنی یونان و یونانی
gamma U حرف سوم الفبای یونانی
delta U حرف چهارم زبان یونانی
hellenistic U وابسته به کلیمیهای یونانی حرف زن
ihs U مخفف کلمه یونانی عیسی
betas U دومین حرف الفبای یونانی
grecize U یونانی ماب یایونانی وارشدن
epsilon U پنجمین حرف الفبای یونانی
epicurus U نام فیلسوف یونانی که معتقد
beta U دومین حرف الفبای یونانی
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
Deinocrates U [معماری وابسته به کلیمی های یونانی]
eros U نام دارگونه عشق درافسانههای یونانی
etacism U تلفظ e یونانی مانند a انگلیسی در emal
iota U حرف نهم الفبای یونانی نقطه
greek cross U صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
pi U حرف شانزدهم الفبای یونانی عدد هشتاد
post classical U در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
klepht U یونانی ای که پس ازفتح یونان ....نگاه میداشت راهزن
ulysses U اولیسزقهرمان حماسه اودیسه منسوب به هومرشاعرنابینای یونانی
AC U و نیز پسوندی است لاتینی یا یونانی معادل -ieمانند
upsilon U نام حرف بیستم الفبای یونانی که بدین شکل
ionian U وابسته به مستعمره یونانی در کرانه باختر اسیای صغیر
moslem league U اولین حزب پاکستان که درزمان حیات محمد علی جناح که رهبر ان بود مقتدرترین حزب پاکستان محسوب می شد
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
u U جانشینی برای حرف یونانی "mu" به معنای میکرو یاریز میباشد
prostyle U ایوان پرستش گاههای یونانی که چهار ستون بیشتر نداشت
Chrismon U [حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
achromato U کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
Oedipus U ادیپوس [افسانه یونانی] [پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
tetr U پیشوندیست مشتق از کلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
tetra U پیشوندیست مشتق ازکلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
achromat U کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
gradus U فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
version U ترجمه
versions U ترجمه
compilation U ترجمه
translations U ترجمه
interpretations U ترجمه
translation U ترجمه
compilations U ترجمه
interpretation U ترجمه
translation U ترجمه
rendering U ترجمه
renderings U ترجمه
rendition U ترجمه
renditions U ترجمه
Greek Revival U [سبک احیای معماری یونانی که دقیقا کپی از نقش و نگارهای باستانی بود.]
logographer U مورخ نثر نویس یونانی پیش از زمان herodotusیونانی که پیشه اش نطق بود
translate time U حین ترجمه
interpretation U تعبیر ترجمه
the a of a trans lation U درستی ترجمه
translate time U هنگام ترجمه
translatable U قابل ترجمه
trannlatability U قابلیت ترجمه
misinterpretation U ترجمه غلط
interpretations U تعبیر ترجمه
to do into U ترجمه کردن به
the a of a trans lation U صحت ترجمه
translet U ترجمه کردن
translation agency U دفتر ترجمه
translated U ترجمه کردن
reversion U ترجمه مجدد
machine translation U ترجمه ماشینی
mechanical translation U ترجمه ماشینی
translating U ترجمه کردن
liberaltranstation U ترجمه ازاد
mechanical translation U ترجمه مکانیکی
an a translation U ترجمه درست
metaphraze U ترجمه لفظی
translate U ترجمه کردن
paraphrasing U ترجمه ازاد
put U ترجمه کردن
puts U ترجمه کردن
putting U ترجمه کردن
translates U ترجمه کردن
address translation U ترجمه ادرس
algorithm translation U ترجمه الگوریتم
paraphrase U ترجمه ازاد
paraphrased U ترجمه ازاد
translation agency U موسسه ترجمه
paraphrases U ترجمه ازاد
mistranslation U ترجمه نادرست
Symbol font U نوع نوشتار Trve Type در ویندوز که حاوی تمام نشانه ها و حروف یونانی است
teutonize U به المانی ترجمه کردن
mistranslate U ترجمه غلط کردن
indirect objects U زبان برنامه پس از ترجمه
delectus U برای ترجمه دارد
had it trans ted U بدهید ترجمه کنند
objecting U زبان برنامه پس از ترجمه
objected U زبان برنامه پس از ترجمه
object U زبان برنامه پس از ترجمه
retranslate U دوباره ترجمه کردن
dynamic address translation U ترجمه پویای ادرس
objects U زبان برنامه پس از ترجمه
fortran translation process U فرایند ترجمه فرترن
direct objects U زبان برنامه پس از ترجمه
odysseys U قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
odyssey U قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
to to U ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
versions U کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
rendered U ارائه دادن ترجمه کردن
tropology U ترجمه یا تفسیر مجازی وروحانی
assemble U ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
renders U ارائه دادن ترجمه کردن
render U ارائه دادن ترجمه کردن
assembles U ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
version U کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
literalist U طرفدار معنی یا ترجمه لفظی
literalize U تحت اللفظی ترجمه کردن
assembled U ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
This is its Persian rendering ( translation) . U این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
bridgeware U برنامههای کامپیوتری به منظور ترجمه دستورالعملها
processor U برنامه که از یک زبان به کد ماشین ترجمه میکند.
paraphrase U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
2Some of my translations are missing !
2Some of my translations are missing !
1دست به اقدامات عجیب و غریبی می زنند تا دل محبوب خود را بدست بیاورند و جواب مثبت را از او بگیرند.
1اصلاح ترجمه
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
3ترجمه كلمه زايش به انگليسي مثلا زن توانايي زايش دارد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com